رویکرد تئوریک
هر شرکتی که در بازاری رقابتی فعالیت می کند می بایست استراتژی داشته باشد و منظور از استراتژی ایجاد مزیت رقابتی است. استراتژی مارکتینگ، برنامه ای است برای استفاده سازمان از نقاط قوت و توانایی های خود برای تطابق آنهاباخواسته ها و نیاز بازار. (استراتژی مارکتینگ، فرل و هارت الین)
برای دست یافتن به استراتژی موفق، تمامی تمرکز می بایست بر پویایی و مشخصات بازار باشد. (مزیت های رقابتی،
پورتر) بدین معنا که برخی از صنایع، پویایی بیشتری نسبت به سایر دارند و عوامل پیش برنده کلیدی در بازار رقابتی
نقش حیاتی تری در سود آوری ایفا می کنند
بر طبق کتاب "نگاه منابع محور به شرکت ها" نوشته ورنرفلت و کتاب "ارزش های بنیادی شرکت" نوشته پراهالند و هامل0، کارایی شرکت ها بطور کلی توسط مشخصه های منابع آن سازمان هدایت می شود. امروزه محققانی مانند هولی، پیرسی و نیکوالد به این نتیجه رسیده اند که نیاز بازار و و توانایی شرکت ها در ارائه محصوالت یا خدمات مورد نیاز بازار می بایست توامان در نظر گرفته شود و هدف اصلی نیز ایجاد توازن میان این دو است
برای اینکه بدانیم بازار چه می خواهد و چه محصول یا خدماتی را شرکت ها می توانند به بازار عرضه کنند، پیش از
هر کاری شرکت ها می بایست به تجزیه و تحلیل وضعیت فعلی بپردازند. مشکالتی که ممکن است سد راه تجزیه و
تحلیل باشند عبارتند از
محیط داخلی: ساختار سازمانی، منابع و کارایی سازمان
مشتریان: مشتریان بالقوه و بالفعل، خرید کاال یا خدمات و محیط خارجی: رقابت، رشد و ثبات اقتصادی، بازارهای بالقوه و
انتظار می رود که استراتژی مارکتینگ بتواند پاسخ های موثر از سوی مشتریان را جهت تغییر محیط بازار از طریق
بخش بندی بازار و توسعه و جانمایی محصوالت در بازارهای هدف، توسعه بخشد. برای موفق بودن در بازار، بخصوص در تغییر آن، شرکت ها می بایست از استراتژی های فعال استفاده کرده و نباید به عکس العمل در
قبال رویدادها اکتفا کنند، بلکه می بایست رویدادهای جدید را خلق کنند
درک رفتار خرید مشتری برای شرکت ها امری بسیار سخت و پیچیده است. این چشم انداز به سازمانها جهت توسعه
محصوالت و برنامه های بازاریابی جهت نیل به پاسخ به نیازهای مشتری از راه مناسب و کارا کمک شایانی می نماید. شرکت ها هیچگاه نباید فراموش کنند که مخاطبان برنامه های آنها و در نهایت کسانی که قرار است تصمیم به خرید محصوالت یا خدماتشان را بگیرند، انسانند! بدین معنا که می بایست به اخالقیات و رفتار آنها از دریچه مطالعات اجتماعی و روانشناسی اجتماعی و فردی نگریست و در عین حال از یک کلیشه و قالب برای تحلیلهمه آدم های جامعه به مثابه ماشین های همشکل نگاه نکرد بحران مالی، مشتریان را نه تنها از نظر اقتصادی، بلکه از نظر روانی نیز آنها را تحت فشار می گذارد.
مردم در موردآینده خود نگران می شوند و دیگر از خرید کردن لذت نمی برند( انگ، ات ال، ) آنها نمی خواهند کاالهای لوکس و برتر را خریداری کنند حتی اگر توان خریدشان را داشته باشند، مردم بیشتر در این دوران مقتصد می شوند(.فرل و هارت الین، )و بیشتر کاالهای مورد نیاز خود را از طریق انتخاب از برندهای ارزانتر و کاالهای دارای پروموشن و تخفیف خریداری می کنند
براساس نوشته های روبرتس و هیلربازاریابی راه حل دوران بحران است. چرا که کاهش هزینه ها و قیمت های فروش بر ارتباط طوالنی مدت شرکت ها و مصرف کنندگان تاثیر می گذارد و در بسیاری از موارد کیفیت را تحت تاثیر قرار می دهد. طبق تحقیقات انجام پذیرفته شرکت هایی که در دوران بحران به امید اینکه منابع مالی خود را از دست ندهند و به این دلیل که حتی سودی نیز عایدشان شود، هزینه های مارکتینگ خود را کاهش داده اند، سهم بازار خود را پس از بحران به میزان سه برابر از دست داده اند نیز شناخته می شوند، در دوران بحران اقتصادی است.
- ۰ نظر
- ۰۳ بهمن ۹۸ ، ۱۱:۲۸